مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
گـم می شود در غـربت شب های کـوفه در لابــلای نــخـلـها، تــنـهـای کــوفــه کوه است کوه امـا دگـر از پـا نـشـسته سـر می کند در چـاه غــم دریـای کـوفه خسته شده از سُستی این قوم صد رنگ خـسـتــه شــده از شــایــد و امّای کوفه با نان و خرما می رود کوچه به کوچه اما چرا نفـرین؟ مگـر مــولای کوفه... جز جود و رحمت از امام ما چه ديدند؟ ای وای از نـامـردمــان ای وای کـوفه یا رب بگیر از قـدر نشناسان عـلـی را آمده به سر، صبر از مـلالت های کـوفه مـانـنـد چـشـمـانـش دل عــالــم گــرفـته آمــــادۀ رفــتــن شــده آقـــای کـــوفـــه اما نگـاهـش بی کران بی کـسی هاست دلـشـوره دارد از غــم فــردای کــوفــه روزی که می آید به شـهـر نـانـجـیـبـان با دست بسته، جان به لب، زهرای کوفه روزيکه خون مي بارد از چشمان غيرت از طعـنه های تلخ و جـانـفـرسـای کوفه بر روي ني سوي لب غــرق به خـوني سنگ بلا مي بـارد از هر جــاي کـوفه می مـیـرد از انــدوه گـوش و گوشواره دارد خـبـر از بغـض بی پــروای کوفه می پــرســد از راه نجف طفل یـتـیـمـی ذکـر لـبـش: بــابــای من! بـابـای کوفه! |